محمد مبینمحمد مبین، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

مبین یه ستاره روی زمین

کارهای گل پسر تا ماه سوم

اولین لبخند مبین ٢٣ روزگی بود وحالا با صدا میخنده(مخصوصا اگه واسش شکلک در بیاریم) وقتی باهاش حرف میزنیم اونم شروع میکنه به تعریف کردن واخرش یه جیغ بلند میکشه از چهل روزگی دستشو مشت میکرد و میاورد جلوی چشمهاش و بعد با چشم های چپ شده بهشون نگاه میکرد  حلا دستشو از جلو نظام میکنه وخیره میشه به ساق دستش خیلی تلاش میکنه که دمر بشه و گاهی موفق میشه .وقتی اسباب بازیشو میارم جلوش تلاش میکنه بگیرتش ولی نمی تونه ولی وقتی جغجغه اش رو میدم دستش میتونه چند دقیقه تو دستش نگه داره.یه چیز دیگه این که عاشق لوستره هرجا لوسر ببینه خیره میشه بهش تا چند دقیقه و پلک هم نمی زنه حتی اگه تو اوج گریه نگاهش بیفته به لوسر یه دفعه ساکت میشه دستا شو مشت میکنه و...
29 ارديبهشت 1392

ختــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنه

مبین از روزی که بدنیا اومد این دغدغه ما بود که کی زمان خوبییه واسه ختنه چون پسرم کوچولو بود اصلا دلشو نداشتیم که زود ختنه بشه ٢٠ روزه بود که سرما خورد و صبر کردیم تا خوب بشه .بعدش هم مصادف شد با عید نوروز .خلاصـــــــــــــه تصمیم گرفتیم که اردیبهشت این کار و انجام بدیم چون هم به قول قدیمی ها وقت علف جوشه هم طبق تحقیقات پدر مبین بین ٢ تا ٣ ماه وقت مناسبی واسه ختنه است ٢ اردیبهشت مبین واکسن داشت صبر کردیم تا یکم بگذره و بالاخره روز ١٠ اردیبهشت برابر با ٧٠ روزگی اقا محمد مبین دل رو به دریا زدیم و اقا رو پیش دوست پدرش که تعریفش رو هم شنیده بودیم بردیم من که دلم خیلی شور میزد وقتی رسیدیم به بابای مبین گفتم من دلشو ندارم شما ببرش که از شانس خوب م...
29 ارديبهشت 1392

سیسمونی

خیلی دوست داشتم خونه مونو عوض میکردیم تا پسرم یک اتاق مجزا داشته باشه ولی خب نشد چون واسه خونه دلخواهمون که هم به پول وهم به سلیقمون بخوره فرصت کافی واسه گشتن نداشتیم ما هم مجبور شدیم وسایل گل پسرو گوشه اتاق خودمون جا بدییم ...
27 ارديبهشت 1392

این هم پسرم دو ساعت بعد از تولد

سسلام پسر گلم امروز که من شروع کردن به نوشتن خاطرات تو دو ماهه که تو اغوش منی ومن دو ماهه که طعم مادر بودن رو میچشم خیلی دلم می خواست از زمانی که فهمیدم تو دلم هستی شروع می کردم ولی متاسفانه تنبلی کردم اما خب عیبی نداره ماهی رو هر وقت از اب بگیریم تازه است کوچولوی مامان ٩ ماهی که تو دل من بودی خیلی پسر خوبی بودی و اصلا مامان رو اذیت نکردی این عکس از روزی که بدنیا اومدی ...
23 ارديبهشت 1392
1